اولين آزمايش بارداري
سلام عشق مامان .
دست بابايي جونت درد نكنه كه اين وبلاگ رو برات درست كرد تا بتونم همه ي خاطرات تو وروجكمون رو توش بنويسم تا وقتي بزرگ شدي بدوني منو بابايي چقدر عاشقتيم.الهي قربون تو و بابايي نازت بشم
ميخوام از خاطره اولين شبي كه فهميديم اومدي توي دل ماماني برات بنويسم.
هنوز زود بود تا آزمايشم مثبت بشه ، دوروز ديگه هم امتحانهاي ترمم شروع ميشد ، مثلا برنامه ريزي كرده بودم و داشتم درس ميخوندم اما مگه بابا جونت گذاشت . اومد اصرار و اصرار كه بريم آزمايش بده شايد ني ني اومده باشه پيشمون . گفتم اگر هم اومده باشه هنوز زوده معلوم نميشه ، اما بابا جونت بازهم اصرار كرد منم راستش ته دلم بدم نميومد بلاخره ساعت 7 بعدازظهر 93/03/19 حاضر شدم و رفتيم آزمايشگاه . آزمايش كه دادم بهم گفتن ساعت 9 جوابش حاضره. خونه ي بابايي مرتضي(باباي بابا جونت ) نزديك آزمايشگاه بود و تا حاضر شدن جواب آزمايش رفتيم تا احوالشون رو بپرسيم. ساعتهاي 9 بود كه با كلي استرس و دلشوره راهي آزمايشگاه شديم بابايي تو ماشين موند چون من دوست داشتم خودم جواب ازمايش رو بگيرم . رفتم توي آزمايشگاه ،مسؤول آزمايشگاه جواب رو كه نگاه كرد گفت خانوم جوابتون مشكوك به بارداريه. عدد زير 15 عدم بارداري ، بين 15 تا 25 مشكوك به بارداري و بالاي 25 بارداري رو نشون ميداد و عدد آزمايش من 21.6 بود. اما من فهميدم كه تو فرشته كوچولوي ما ديگه زميني شدي. يه حسي اينو بهم ميگفت . خلاصه واسه اطمينان بيشتر بايد دوروز بعد آزمايش رو تكرار ميكرديم و اگر عدد آزمايش بيشتر از دو برابر شده بود يعني تو ديگه راستي راستي اومده بودي عشق مامان. دوروز بعد دوباره آزمايش دادم و جواب شده بود 70 يعني نزديك سه برابر بيشتر شده بود و اين يعني تو داري تو دل ماماني خوب رشد ميكني.
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااا ني ني نازمون اومده
خدا جونم هزاران مرتبه شكرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت))) اينم عكس اولين آزمايشم كه مژده زميني شدن فرشتمون رو بهمون ميده .به دل مامان خوش اومدي فرشته كوچولو