بدون عنوان
سلام دردونه ي ماماني ني ني مان انقدر كه منو بابايي عاشقتيم ديگه طاقت نداشتيم بشينيم تو خونه سه شنبه 93/5/21 صبح كه از خواب بيدارشديم صبحانه رو خورديم و راهي شديم و رفتيم بازار تا ببينيم كجا براي خريد سيسموني بهتره . چهار راه سي و پنج متري و بازار فردوسي (خيابان خسروي) و هفده شهريور و بازار فردوسي(خيابان طلاب ) همرو گشتيم و تصميم گرفتيم خريدهامون رو از بازار فردوسي چهارراه خسروي و چهار راه سي و پنج متري انجام بديم . خلاصه تا ظهر منو بابايي محمدرضا خسته و كوفته شده بوديم اما سرويس كالسكه برات انتخاب كرده بوديم . ساعت نزديكاي 4 بعد از ظهر بود خسته و كوفته رفتيم خونه ي خاله فريده جون ، ماماني منيره هم اونجا ...
نویسنده :
هاشمي
19:01